من بخال لبت ای دوست گرفتار شدمچشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم غمی خواهم که غمخوارم تو باشیدلی خواهم که دل آزارم تو باشیهرکسی هم نفسم شددست آخرقفسم شدمنه ساده بخیالم که همه کاروکسم شد