اشعار

اشعاری برخواسته از ژرفای دل

اشعار

اشعاری برخواسته از ژرفای دل

از دوستى که گلدسته بویایى بما میسپرد

icon136.gificon136.gificon136.gif

icon136.gificon136.gificon136.gif


از دوستى که گلدسته بویایى بما میسپرد,جز خشنودى خاطر وسپاس چه توقعى میتوان داشت ?

آدمى هنگامى که دل بشعر میسپارد,از چنگ بندهایى

که رهزن شوق است بیرون میرودواز نقش بیجانى که

زندگى بر روزها وشبهاى ما زده رهایى مییابد

و بعا لمى که جان عا لمهاست پا میگذارد.


در این عالم از خنده بى نشاط,حیله و دورنگى,,سکوت

وفریاد.. زندگى روزانه اثرى نیست.

این جهان یعنى جهان شعروشور,,پر زغوغاست خوشدلى

بقهقهه میخندد ,,فراق بزارى مینالد ,,وعشق

فریاد طلب سر میدهد.ندامت گریبان چاک مى کند,

واندوه اشک گرم میریزد.. آن آتشى که در زندگى

روزانه سرد وبیروح بخاکستر مى نشیند,,,در عالم شعر

تفته است وآن فریاد که از آن جز زمزمه اى

بگو ش نمیرسد در عالم شعر خروشان وپرآواست.

از آرزوهایى تازه که گرم بر میخیزد,,,ودردهایى

نو که سبک بر تن زندگى مینشیند و هراسهایى

که نرم بر دل مردمان میخزدوامیدهایى که در بن

خاطرها میشکفد,,,,که در چهره خشک و افسرده

زندگى کمتر میتوان خواند .اگر در اندرون مردم

روزگار ما هزار غوغاست در صورت ظا هر زندگى

جز نشان تلاش خور وخوابى ونقش حسرت بى انجامى


آشکار نیست ,,چه از این بهتر که شاعر خود را

از مشغله زندگى رهانیده ودلش در هواى شورو

شوقى در عالمى دیگر باشد.


اکنون که روزگار ما دگرگون گشته وجان زندگى

به هزاران امید نو وهراس ودریغ آکنده است

پس تو اى دوست بیا در این عالم و ما را در این


نبض افروخته واحساس نامنظم یارى کن,,که اگر

سیرى در خلوت جانها غا یت نظر باشد ,,شاهراه

آن را میتوان در شعر یافت.....نگاه

icon136.gificon136.gificon136.gif


Icon Code Below

con Code Below







نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد