همیشه بیم داشتن ,همیشه امیدوار بودن ,همیشه یاد
از خاطرات گذشته کردن ,همیشه نالیدن,همیشه هوسى
تازه کردن و هرگز راضى نبودن ,درطلب لذات دروغین
رفتن ,و هرگز سراغ حقیقتى که در دل نهفته است نرفتن
,,خود را گاه بیشتر وگاه کمتر از ارزش واقعى نشان
دادن ,,تنها در ساعات رنج و غم خویشتن را
شناختن,,وماهیت زندگانى بر باد رفته وبیجا تلف
شده را فقط در لب گور دریافتن ,,,این است مفهوم
وجود انسان ,یا لااقل این است مفهوم وجود من,,,
با تمام این تعاریف من یک افتخار حقیقى در زندگى
دارم,,این افتخار که هرگز سراغ پول و شهرت دورو
غین نرفتم ,,و هیچوقت سر تسلیم جز بر آستان
عشق فرود نیاوردم.همیشه عشق مرا از خود دور کرد
وعطش نام نیک بخودم باز آورد.اما عشق و افتخار
تا کنون هیچکدام جز غم دل نصیبم نکرده اند .
دیدى دلم شکست,,,دیدى که این بلور درخشان عمرمن
بازیچه اى بیش نبود.
دیدى چه بیصدا دل پر ز آرزوى من ,,
از دست کودکى که ندانست قدر آن افتاد بر زمین,,,
دیدى دلم شکست
لحظه ای که عشق را بدون من شناختی!!!!!!!!!!!
اونوقت تو این دنیا مگه کسی پیدا میشه که دلش نشکسته باشه؟؟!!...