بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ا
ی صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی
ندیدم خوشتر از اشعار حافظ
از این منظومه ی گفتار حافظ
ریا کاران شهر باید بسوزند
ز آتشخانه ی آثار حافظ
-----------
سلام
ممنون که اومدید به کلبه ی سوخته ی ما
شعر زیبایی هم از حافظ انتخاب کردید
که باعث شد من این شعر دست و پا شکسته رو بنویسم
و همچنین شعر زیبایی هم از استاد شهریار نوشتید در وبلاگم
باز هم بیاین
موفق باشید
خدا نگه دار