اشعار

اشعاری برخواسته از ژرفای دل

اشعار

اشعاری برخواسته از ژرفای دل

عــــــاشقـــــــان را بــا نگاهی زنده کن

عــــــاشقـــــــان را بــا نگاهی زنده کن

نماز عشق را هم با تو کردم اقتدا حافظ


تو صاحب خرمنی و من گدایی خوشه چین اما

به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ


بروی سنگ قبر تو نهادم سینه‌ای سنگین

دو دل با هم سخن گفتند بی صوت و صدا حافظ


در اینجا جامه شوقی قبا کردن نه درویشی است

تهی کن خرقه‌ام از تن که جان باید فدا حافظ


تو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری

نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ


مگر دل میکنم از تو به یاد مهمان به راه انداز

که با حسرت وداعت می‌کنم حافظ خداحافظ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد