من مست می عشقم، هشیار نخواهم شد
از خواب خوش مستی,بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم، از باده دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسه من نقدی
در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
از یار به هر رخمی افگار نخواهم شد
چون یار من او باشد، بییار نخواهم ماند
چون غمخورم او باشد، غمخوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد، دل بر دگری نبندم
تا غمخورم او باشد، غمخوار نخواهم شد
چون ساخته دردم، در حلقه نیاراممچون سوخته عشم، در نار نخواهم شد