madar
تقد یم بتو مادرم****اى یگانه گوهر پرفروغ زندگیم
*********************************
مادرم آفتاب توام از روزن دل میتابد
دل من گمشده اى است گوهر خودمى یابد
مادرم اغراق نیست اینکه بگویم
به خداى تو ,,,,,تو خود خداى منى
مادرم,,,,
مگه من خدارو دیدم که چنین عاشقش هستم
پس تو هم خداى من باش که چنین عاشقت هستم
مادرم صفا و محبت رااز تو آموختم
کینه و حسد را به دشمنانم هدیه دادم
عاشقم ,عاشق تو مادر که مستوجب مدحى و مداحى
بیتو دنیا نمى ارزد نه بمدحى نه ببذمى
بخاکپاى تو اى سرو بر کشیده من اى شیر زن مادرم
زنده بیاد تو ,,قلبم گرو مهر تو,,عمرم ارزانى بقاى تو,,,
نگاه بتو روى آورد اى قبله گاه دیرو حرم
که ار قبله گاه وبتخانه ایى است تویى مقصودم!!!!!
(نگاه)
ای مادر
رباعیات حافظ
***************
اول به وفا مى وصالم درداد
چون مست شدم جام جفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتش دل
خاک ره او شدم به بادم برداد
**************************
نی دولت دنیا به ستم مى ارزد
نى لذت مستى اش الم مىارزد
نه هفت هزار ساله شادى جهان
این محنت هفت روزه غم مىارزد
***************************
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
هر پاکروى که بود تردامن شد
گویند شب آبستن و این است عجب
کاو مرد ندید از چه آبستن شد
***************************
چون غنچهء گل قرابه پرداز شود
نرگس به هواى مى قدح ساز شود
فارغ دل آن کسى که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود
**************************
با مى به کنار جوى مىباید بود
وز غصه کنارهجوى میباید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازهروى مىباید بود
***************************
این گل ز بر همنفسى مى آید
شادی به دلم از او بسى مىآید
پیوسته از آن روى کنم همدمى اش
کز رنگ ویم بوى کسى میآید
************************
از چرخ به هر گونه همىدار امید
وز گردش روزگار مىلرز چو بید
گفتى که پس از سیاه رنگى نبود
پس موى سیاه من چرا گشت سفید
***************************
ایام شباب است شراب اولاتر
با سبز خطان باده ناب اولاتر
عالم همه سر به سر رباطیست خراب
در جاى خراب هم خراب اولاتر
**************************
خوبان جهان صید توان کرد به زر
خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر
نرگس که کله دار جهان است ببین
کاو نیز چگونه سر درآورد به زر
****************************
سیلاب گرفت گرد ویرانهء عمر
وآغاز پرى نهاد پیمانهء عمر
بیدار شو اى خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانهء عمر
******************************
ربا عیات وحشى بافقى
********************
فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد
با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد
اینها که من از جفاى هجران دیدم
یک شمه به صد سال بیان نتوان کرد
*************************
تیرت چو ره نشان پران گیرد
هر بار نشان زخم پیکان گیرد
از حیرت آن قدرت بخت اندازى
مردم لب خود بخش به دندان گیرد
***************************
دل زان بت پیمان گسلم میسوزد
برق غم او متصلم مىسوزد
از داغ فراق اگر بنالم چه عجب
یاران چه کنم، واى دلم میسوزد
****************************
یارب که زمانه دلنوازت باشد
ایام همیشه کار سازت باشد
رخش تو سپهر و زین رخش تو هلال
خورشید به جاى طبل بازت باشد
*******************************
مىخواست فلک که تلخ کامم بکشد
ناکرده می طرب به جامم، بکشد
بسپرد به شحنه فراق تو مرا
تا او به عقوبت تمامم بکشد
***************************
شاها به عداوت توکس یار نشد
کاو در نظر جهانیان خوار نشد
با نشأه خصم تو آنکس که بخفت
در خواب شد آنچنان که بیدار نشد
********************************
آنان که به کویى نگران میگردند
پیوسته مرا به قصد جان مى گردند
از رشک نبات مىدهم جان که چرا
گرد سر هم نام فلان مىگردند
******************************
آن زمره که از منطق ما بىخبرند
صد نغمهء ما به بانک زاغى نخرند
زاغیم شده به عندلیبى مشهور
ما دیگر و مرغان خوش الحان دگرند
******************************
مجنون به من بى سر و پا مىماند
غمخانهء من به کربلا مىماند
جغدى به سراى من فرود آمد و گفت
کاین خانه به ویرانه ما مىماند