اشعار

اشعاری برخواسته از ژرفای دل

اشعار

اشعاری برخواسته از ژرفای دل

دردی عظیم دردی ست ,,, با خویشتن نشستن

دردی عظیم دردی ست ,,, با خویشتن نشستن,,, در خویشتن شکستن
 
وقتی به کوچه باغ,,,  می برد بوی دلکش ریحان را

,,, بر بالهای خسته خود باد

 
 گویی که بوی زلف تورا می داد,,, وقتی که گام

سحر ربای تو,,,وز پله های وهم سحرگاهی,,,
 
گرم فرار بود,,, در چشمهای من,,ابر بهار بود
 
برگرد,,,,,

 در این غروب سخت پر از درد ,,محبوب من به

بدرقه من
 
 برگرد,,,,,
 
هرگز دوباره بازنخواهی گشت
 
و من تمام شب

این کوچه باغ دهکده را

با گامهای خسته طوافی دوباره خواهم کرد

 و شکوه تو را ,,,تا صبح ,,, تا طلوع سحر با

ستاره خواهم کرد
 
 
وقتی سکوت دهکده را,,  برگشت گله های هیاهوگر
 
 آشفته می کند
وقتی که روی کوه ,,, خورشید ,, چون جام پر ؛؛شراب ,, فرو میریزد,,و باد این اسب ,,

  اسب سرکش ناشاد,, آشفته یال و سم به زمین

کوبان ,,,
 
 در کوچه باغ دهکده می پیچد,, یاد از تو می کنم
  ایا دوباره بازنخواهی گشت ؟

و من,,
از شهریان بریده به ده اوفتاده را ,,,

تا شهر شور و عشق نخواهی برد ؟

ایا دوباره بازنخواهی گشت ؟

 تا سبزه های دشت

 و ساقه لاله عباسی

 و بوته های پونه وحشی

به رقص برخیزند

تا آب چشمه گرد سفر را

زان روی تا بنا ک بشوید

 و از تن تو

این تن تندیس مرمرین ؛؛گرد و غبارخاک بشوید؛؛ایا دوباره بازنخواهی گشت ؟

  ایا سمند سرکش را ؛؛چابک سوار چیره نخواهی شد ؟ چون تک سوارها؛؛ هر روز گرد دهکده ؛

هی هی کنان طواف نخواهی کرد ؟

 

آنگه مرا رها شده از من

راهی کوه قاف نخواهی کرد ؟

بیهوده انتظار تو را دارم

 دانم دگر تو بازنخواهی گشت

 هر چند اینجا بهشت شاد خدایان است

 بی تو برای من

این سرزمین غم زده زندان است

 در هر غروب

در امتداد شب

 من هستیم و تمامت تنهایی

با خویشتن نشستن

در خویشتن شکستن

این راز سر به مهر

 تا کی درون سینه نهفتن ,, گفتن

بی هیچ بک و دلهره گفتن ,,یاری کن
 
مرا به گفتن این راز باز,,یاری کن

ای روی تو به تیره شبان آفتاب روز

یاری کن  ,,مى خوا همت هنوز,,,

 

 

 

 

 

روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت

000000___00000
_00000000♥0000000
_0000000000000000
 __00000000000000
____00000000000
__   ___00000
_________0
 ________*__000000___00000
_______*__00000000♥0000000
______*___0000000000000000
______* ____00000000000000
_______*_____00000000000
________*_______00000
_________♥________0
_000000___00000___*
00000000♥0000000___*
0000000000000000____*
_00000000000000_____*
_ __00000000000_____*
______00000_______*
___ ____0________*
________*__ 00000___00000
_______*__00000000♥0000000
_ _____*___0000000000000000
______*____00000000000000
______*______00000000000
_______*________00000
_ _______*_________0
_________*________*
_________*_______*
__ ________*______*
___________*____*
____________*___*
_____________*__*
______________**
_______________♥
روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت
هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت
چشمه ی سادگی از لطف زمین می جوشید
خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت

مادر ,,روزت مبارکباد****مادر تویى چراغ خانه من

این دستهای گرم مادرم" مرا به این نقطه رسانیده است!







ولادت با سعادت بانو فاطمه زهرا (س) و همچنین فرا رسیدن روز مادر بر همه مادران عزیز مبارک




مادر
سلام مادر،سلام ای هستیَم
ای پاک دامن،شیرزن!
سلام ای جان شیرینم، فدای هر دو مژگانت
که هر دم هاله ی اشکی به دورش حلقه می بندد
سلام مادر
منم فرزند بی عقل و پشیمانت
که قدر زیستن در دامن و آغوش گرمت را ندانستم
و حالا این چنین در کو هسار، ویلان و سرگردان
فقط با یک امیدی زنده ام شاید که برگردم
الا مادر ببخشایم که قدرت را ندانستم
تو ای تنها درخت باغ متروکم
تو ای تنها امیدم در میان کوره راه زندگی
اگر خواهی که برگردم
اگر خواهی نمیرم
هرگز نمیر مادر,, بمان تا,دیده تاریک
 
بدیدارتو روشن باشدم مادر!!
 
 
همیشه دوستت دارم
 

ای مادر ای امید
ای همنشین خاک
ای همعنان روح
آن رفعت و جلال تو یادم نمی رود
ای رسته از قفس
از زندگی ملال تو یادم نمی رود
در لحظه های دعا
یا آن زمان که چهره ی من رنگ غصه داشت
اشک غم زلال تو یادم نمی رود
تنها خدا گواست که شبهای بیشمار
یادتو همچو مرغ بهشتی ز غرفه ام
پر می زند مدام
ای آفتاب مهر
افسانه ی خیال تو یادم نمی رود
ای طوطی خموش
ای رود پر خروش
در لحظه های درد چو فریاد می زدی
توفانسرای حال تو یادم نمی رود
ای بوسه گاه رنج
گفتی به مرگ نام من از یاد میبری
اندیشه محال تو یادم نمی رود
گفتی که سال بعد مرا یاد میکنی
شرم من از سوال تو یادم نمی رود
مادر پس از گذشت شب و روز
روز وداع و سال تو یادم نمی رود
با رفتن تو ,,,,
چون روزگار مردم بی کس به من گذشت
هرگز گمان مبر که به یاد تو نیستم
یک لحظه هم خیال تو یادم نمی رود

تقدیم به عز یزانى که در روز مادر از دیدار گل روى مادر بدور هستند!!!!!

من از مادرى زادم که پارم پدر بود او

شدم خاک آن پایى کزین پیش سر بود او


ز عالم همى جستم نشان دل آرایش ,جاى او

چو عالم شدم بر وى,, ز عالم به در بود او


از آن راه بین گشتم که هر جا رخ آوردم

دلم را دلیل ره، مرا راهبر بود او


ز خاطرت نرفت آن نقش و از دل نشد خالى ,اى مادرم

کجا رفت از خاطر؟ که نقش بر دل بود او


قمر,,, وار حالم ار کمابیش بود چندی

شد امسال شمس آن مه، که عمرى قمر بود او


ز بس قطره باران که فیضش فراهم زد

چو دریا شد آن آبی، که وقتی شمر بود او


من آن نقد عرضى، کش درین فرش بنهفتم

نه از خاک شد تیره، نه از,,نم، که زر بود او


نه عقلم بسی گفتى، مکن یاد او دیگر؟


که او خود یاد است,,ونگیردکس جاى او,

مادر ,,روزت مبارکباد

 



 

خوشتر از نقش تو در عالم تصویر ندیدم مادر
بنازم همت والای مادر
بقربان قد و بالای مادر
تن و جان و سر و پایم فدا باد
براه صبر جان فرسای مادر
نمی رفتم به خواب راحت و خوش
نبود ار نغمه لا لای مادر
فروغش روشنایی بخش جان است
رخ مهر جهان آرای مادر
وجود من که بعد حق از اوست
فدای سیرت و سیمای مادر

 

مادر تویى چراغ خانه من,,همیشه روشن بمان,,در قلب من
************************************

مادر بختم هنوز از گل روى تو روشن است

غمخانه دلم به چراغ توروشن است

ازاشک تو وعلم تو چکیده ذوق و هنرشدم

کانونى از محبت و مهر و وفا شدم

ازتوست سوز و ساز و رباب شکسته ام

مدیون تست اینهمه دیوان که بسته ام

صد قصه عشق بودى و میخوا ندمت مدام

رفتى و ماند قصه صد عشق نا تمام

بس انتظار من بکشیدى تو محتشم

اما من انتظار تو نو مید میکشم

وقتى که یاد آنهمه رنج و عذاب تو آید مرا

مادر بجان تو درد آید جگر مرا !!!!

اى وقف کرده زندگى از بهر کو دکان

رفتى و با رفتنت زندگى همه شد زهر کود کان

گر برده مرگ تو را,,,اما یادت نبرده است

تو زنده ایى همیشه که یادت نمرده است

مادر,,,,اى سینه داشته سپر هر بلاى من

کنون بکن اى مهربان مادر,,شفا عت من با خداى من

 


 

قطره آبی که ز انگور درون خم شد
اشک غم بود که بر گونه مادر گم شدمادر!!!تو اى فرشته زندگى مادر ! سلام بتو

هر روشنی طلیعه انوار مادر است
هر بوی گل نمو نه گلزار مادر است
آنجا که قد سیان وفا سجده میکنند
آن سجده گاه؛ قلب وفا دار مادر است

صدای پر عطوفت مادر ـ صدای عشق ، محبت ، دوستی و انسانیت است .
صدای مادر ـ آواز صلح ، ترقی و دموکراسی است .
صدای مادر ـ نعره و سرود آزادی ، استقلال و میهن دوستی است .
صدای مادر ـ فریاد نفرت و انزجار از جنگ وویرانی ، استبداد و ستم است .
و بالاخره صدای مادر ـ فغان وناله بیزاری از وحشت ، عقبگرایی و اسارت است .
بیائید به ندای مادر لبیک بگوییم !